نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 12:4 | |







غربت شبونه (با صدای عماد بهاری)

آهای همه قاصدکا / ازش خبر بیارید

رد بشید از پیله ی شب / چش روی هم نذارید

بهش بگید اشکای من / طعنه زدن به دریا

توو بهت کابوس شبم / منتظره یه رویا

توو شب بی ستاره / به یاد اون می افتم

بغضمو می شکنه باز / حرفایی که نگفتم

توو شبِ قحطی عشق / پر از نیاز و خواهش

زخمیِ خاطراتم / محتاج یک نوازش

قفل سکوت و بشکن / توو غربت شبونه

نذار که حسرتت باز / روی دلم بمونه

تو ناجی بهاری / واسه زمستون من

تویی تو نازنینِ / دلِ پریشون من

=============================

تویی تو نازنینِ / دلِ پریشون من

 

آهای فرشته ها بیاید / گل روو سرش ببارید

هدیه ی میلادشو از / آسمونا بیارید

بگید دیگه شکسته اون / دلی که افتاده به پاش

سیاه روزگارِ من / درست مثه رنگِ چشاش

بگید چشاشو هر روز / به جاده ها می دوزه

چه رسمیه همیشه / عاشق باید بسوزه

بگید که این جدایی / منو دیوونه کرده

وقتی پیشم نباشه / دنیا یه کوه درده

قفل سکوت و بشکن / توو غربت شبونه

نذار که حسرتت باز / روی دلم بمونه

تو ناجی بهاری / واسه زمستون من

تویی تو نازنینِ / دلِ پریشون من

=============================

تویی تو نازنینِ / دلِ پریشون من

 

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

1391/05/09 ساعت 12 شب

به مناسبت 11 مرداد سالروز تولدش

 

با سپاس فراوان از عماد بهاری عزیز که در سرودن این ترانه به من کمک کردند

و شعر را با صدای زیبای خودشان خواندند .

خواهشمندم فایل صوتی را حتما گوش کنید


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 9:14 | |







لطافت یاس

ای که چشمِ روشنت از رنگِ دریا نازتر

کرده نگاهِ مستِ تو چشم را ازین بازتر

 

قصه ی عشقِ جاودان را تو معنایی همه

زِ هر سحری چشمانِِ تو پر اعجازتر

 

از لطافت برگِ گل آن گیسوی مواجِ تو

شوقِ پر گشودنی پروازی تو پروازتر

 

بی گناه محکومِ حبسم به زندانِ دلت

بوده در نگاهِ اولم چشم از آغازتر

 

خاکِ راهت را اَر ببوسم اندکیست

شده ام شهره به عالم بازهم آوازتر

 

کن یک نظر بر ناله های این دلم

شود هر دمادم آوای این دل سازتر

 

در بهشتست دستِ من در دستانِ تو

آرامِ تو بی نشان از هر معما رازتر

 

فرا رسیدن ایام فاطمیه و شهادت جانسوزِ بی بی دو عالم تسلیت باد

محمد رضا لطفعلی آینه ( دل نواز)

03/02/91 ساعت 1:30 بامداد


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 1:48 | |







بیا که دیره

به دنیای سیاه من

چرا نمی کنی نظر

خاطره های کهنه رو

بیا تو از یادم ببر

چرا منو نمی بینی تو

==============

طاقت نداره دلم اسیره

اگه که بی وفا بشی

نیای می میره

یه روز میای سراغ اون

که خیلی دیره

==============

از عاشقی ثمر ندیدم

روز و شب ها چه ها کشیدم

به جرم دل به تو سپردن

ساده به انتها رسیدم

چرا منو نمی بینی تو

==============

غمت نشسته تو دلم

عشقتو من به کی بگم

شکستی قلب خستمو

بدون تو کجا برم

چرا منو نمی بینی تو

==============

 از درد دوری

چه بی قرارم

بدون تو ای نازنین

تمومه کارم

زندگیم رنگ خزون

رفته بهارم

=============

عشقو توو قلبم ندیدی

از باغ دل گلی نچیدی

دیدی بارون اشک توو چشمام

دلم رو دست غم سپردی

چرا منو نمی بینی تو

===============

به دنیای سیاه من

چرا نمی کنی نظر

خاطره های کهنه رو

بیا تو از یادم ببر

چرا منو نمی بینی تو

چه آسون داری میری تو

محمد رضا لطفعلی آینه(دل نواز)

۰۴/۰۱/۹۱ ساعت ۱ بامداد


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 1:26 | |







خیال (به زودی خوانده می شود)

 خیال

به خدا دلم اسیرِ تو شده

تو چرا ، داری منو ول می کنی

یه عالم، گریه نشسته تو چشام

تو داری، خنده از دل می کنی

تنهام نذار تو بی کسی

می شم دیوونه نازنین

از زندگیم بیرون نرو

بیا کنار من بشین

=============

از دلم نرو نرو

می شینم بپای تو

یه دم از یادم نمی ره

سیاهیِ چشمای تو

اگه بشی تو مالِ من

مجنون میشم برای تو

فرشتهء خیال من

نذار بمیرم پای تو

===========

همش توی روز و شبا

دارم به تو فکر می کنم

چرا بازم داری می گی

تو رو فراموش می کنم

=============

به خدا دلم اسیرِ تو شده

تو چرا ، داری منو ول می کنی

یه عالم، گریه نشسته تو چشام

تو داری، خنده از دل می کنی

تنهام نذار تو بی کسی

می شم دیوونه نازنین

از زندگیم بیرون نرو

بیا کنار من بشین

=============

از دلم نرو نرو

می شینم بپای تو

یه دم از یادم نمی ره

سیاهی  چشمای تو

اگه بشی تو مالِ من

مجنون میشم برای تو

فرشتهء خیال من

نذار بمیرم پای تو

=============

تا به ابد حسرتِ تو

باید بمونه تو دلم

از غصهء رفتنِ تو

حالا دیگه منم میرم

آهای خدای آسمون

تو که می بینی حالمو

ازین قفس رهام بکن

ازم بگیر خیالمو

 

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

24/12/90 ساعت 3 بامداد

این ترانه به زودی خوانده خواهد شد و صدای ظبط شده را در وبلاگ می گذارم

 


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 3:34 | |







لحظات عاشقانه

کناره آسمونه چشات هزار تا ستاره می دیدم

حیف ولی که رفتی و از توو یادت پریدم

نمی ذارم که از پیشم بری فکر نکنی می بخشمت

اگه بخوای تنهام بذاری باور کن یه روز می کشمت

نرو دیگه من طاقت ندارم ازهمه دیوونه ترم

دوست دارم پیشم بمونی نگاه کنی به چشمای ترم

عاشق و دیوونه منم مجنونه قصه ها منم

از دلواپسی خسته شدم درگیر غصه ها منم

یادت باشه چشای خستمو نذار فقط ببینه خوابتو

دسته منم بیا بگیر یه بار بهم بگو بمیر

مرحم درد من تویی پناه آخرین تویی

بیا ببین دله تنگ منو حالا که مهربون تویی

بخت منه سیاه شدن به پای تو تباه شدن

تا ابد تنها میشم عاشقونه چشم براه میشم

 

تقدیم به کسیکه ناخواسته باعث

 

 

نوشتن این ترانه شد./.

محمد رضا لطفعلی آینه(دل نواز)

 

21/12/90 ساعت 8 شب

 

 


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 20:22 | |







غیبت بهاری

در دلِ مجنون یک نام داری نازنین

از چشمِ مستِ آینه در فراری نازنین

عشوه گر با ناز و ادا کُشتی عاشقان

آرام نعشِ مردگان را می شماری نازنین

حکایتِ لیلای مجنون گشته ای اندر زمان

شیرین ترین شیرین در این دیاری نازنین

همه مدیونِ تو این چنین افسون شدند

از عطرِ تنِ تو در سوگواری نازنین

خاری به چشمانِ اهلِ دل افکنده ای

مست و شادان کجا ره می سپاری نازنین

نقشِ روی سیمین منظِران چشمانِ توست

واژه ی آذین شده در هر شعاری نازنین

در باغ و بوستان گل فراوان روییده است

تو گلی دائم بهار در شوره زاری نازنین

آتشِ عشقت روی مشتاقان هم سوخته

هزار مظلوم نشسته در بی قراری نازنین

به جرمِ عشق همه را به زندان کرده ای

نشان از نامِ گوهری در روزگاری نازنین

داغِ تو دل مرا غرق در خون کرده است

کنون افتاده ام در حالِ زاری نازنین

شمعِ جانم خموش از دردِ تنهایی شده

افسوس که غائب در این بهاری نازنین

 

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

19/12/90 ساعت 4 بامداد


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 12:43 | |







آخر خط

باز دوباره تنگه دلم اشک از چشام میریزه

دل داده بودم به اون کسی که هنوز برام عزیزه

به آخرِ خط رسیدم به پایانِ شوم و تاریک

کاش یه روزی تموم شه رسیدم به راهِ باریک

خسته شدم از زمونه کاشکی اونم بدونه

دیگه نایی ندارم بی اون دل از کی بخونه

روزی که اونو دیدم عاشقونه دل بهش سپردم

من ساده بودم مثه بچه ها گولِ نگاشو خوردم

امروز دیگه تموم شد اون رویاهای زیبا

با کوله بارِ حسرت باید برم تک و تنها

به کی باید بگم من منو سرِ جام نشونده

این کبوترِ خسته بالو از روی بوم پرونده

آخ دلم داره میسوزه پراز آهِ سینه سوزه

یادش مونده توو خیالم تاکِی چشم به در بدوزه

سرم بی سرپناهه ولی هنوز چشام براهه

کاش بمیرم از دستِ اون همه چی حالا سیاهه

دلم یه خونه می خواد توش اسمِ غم نباشه

فراموش کنم خاطراتو هیچی توو یادم نباشه

عاشقونه مردن آرزومه عکسش همیشه روبرومه

بیشتر از این نمی گم چون دار و ندارم آبرومه

 

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

15/12/90 ساعت 12 ظهر


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 11:8 | |







تنهام نذار

تنهام نذار

 

توی این کویرِ وحشت ، تو منو رها نکن

دستای سردمو بگیر ، یه بار منو صدا بکن

تنهام نذار توو این قفس ، برام بشو یه همنفس

غصه هامو ازم بگیر ، اگه دل توو سینهء توهَس

چشای بارونیه من ، اشک میریزه ، منتظره نگاهته

بدادِ من بِرس ، عاشقِ تو ، هنوز چشم براهته

تاریک شده روزای من ، خودتو بذار بجای من

تا کِی می خوای آزارم بدی ، گوش نکنی صدای من

مجنونِ خسته پا منم لیلیِ بی وفا تویی

بیا نذار من بشکنم مرهمِ درد ، شفا تویی

یه بار ببین اشکِ چشام ، غصه نشسته تو نگام

شکوندی قلبِ خستمو ، چرا ؛ رفیقِ با مرام

عشقت چرا تو قلبمه فقط همین سوالمه !

دلم می خواد باتو باشم ، عکست توی خیالمه

دوستت دارم یه عالمه ، اسمت بهترین اسمِ عالمه

می ری و تنهام می ذاری ، رفتنت عیدیِ امسالمه

کاش می دیدم روی ماهِ تو ذُل می زدم به چشمای سیاه تو

کاش می شنیدی صدای قلبمو،نکش عاشقِ بی گناه تو

نذار توو زندگیم ببازم تو بیا منو از نو بسازم

به خدا کنارِ تو می مونم مهربون و دل نوازم

یه بار فقط منو ببین ازَت می خوام فقط همین

کاش منو تنهام نذاری بری منم میرَم نازنین

 

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

14/12/90 ساعت 3 بامداد


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 9:30 | |







یادش بخیر جوونی

سنگین شده هوای خونه

غمگین شده صدای سازم

چله نشستم بی بهونه

تا کِی با غم ها من بسازم

 

دیگه زبون بسته شدم من

بازیچهء دستِ اینو اونم

از آدما خسته شدم من

وقتشه برم اینو می دونم

 

خواستم برم به دشت لاله

اومدن جلو راهمو بستن

گفتن رویا دیدن محاله

نذاشتن ببینم چشامو بستن

 

گفتم کجاست وفای مردم

فریاد زدم با لبِ بسته

دیدم بلند شد صدای مردم

گفتن ساکت شو دیگه بسه

  

حالا منم یه مردِ تنها

از زندگی رنجور و دلگیر

بیمار شدم از دردِ دنیا

به ظاهر جوون و دل پیر

 

دیگه به زندگی امید ندارم

از تکرارِ هر شب و هر روز

از عشق همیشه بی زارم

همش باهامه غمِ جان سوز

 

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

08/12/90 ساعت 3 ظهر

 

 

 


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 1:49 | |







خوابای رنگی

بازم دوباره از آسمون ؛ نم نمِ بارون می زنه

آروم آروم یواش یواش ؛ توی خیابون می زنه

اشکِ حسرت دوباره توی چشام جمع شده باز

صدای پاهات داره توی گوشم زنگ می زنه باز

آخ که دلم تنگ شده و اندازه ی تمومِ این دنیا گرفته

از بودنم خسته شدم ؛ غمِ عالم روی دلم جا گرفته

نمی دونم کجا برم ؛ چه جوری از غمام رها بشم

از همه دل می کَنَم ؛ دوست دارم تا به ابد تنها بشم

راهی ندارم ؛ باید بگم دردِ دلو این دلو خالی بکنم

دل خوش کنم به هیچ و پوچ نگاه به قابِ خالی کنم

رنج و دردای دلم زیاد شده ؛ هرگز تمومی نداره

دلِ عاشقم گرفته باز ؛ دیگه حسِ  جوونی نداره

همش توو فکرِ رفتنم ؛ به امیدِ روزی که نباشم

باید بِرَم ازین دیار ؛ شاید از غصه ها جدا بشم

هرچی فریاد می زنم ؛ هیشکی صدامو نمی شنوه

تا کِی یواش گریه کنم کسی صدای گریه هامو نشنوه

تموم شده این زندگی همه چی خراب شد روی سَرَم

حالا باید تک و تنها بشینم ذل بزنم به چشمای تَرَم

می دونم گریه سودی نداره ؛ وقتی که یاری نداری

دلِ من تلاشِ بیهوده نکن ؛ حالا که نایی نداری

 چشای خیسِ من بازم به آسمون خیره شده

می بینه هنوز بارون میاد رنگِ آسمون تیره شده

دوست دارم قصه ها بگم وقتی که بارون می زنه

بارونِ آسمون داره واسه این دلِ داغون می زنه

قسمتِ من همین بوده ؛ فقط خوابای رنگی ببینم

همه عمرم تموم بشه ؛ دور و بَرَم دلای سنگی ببینم

این همه سالای زندگیم به پای هیچ حروم شده

حسِ تلخِ عاشقی برو ! صبرم دیگه تموم شده

دیگه نمی خوام به سادگی دلمو به هر کس ببازم

روی دیوارِ ترک خوردهء دل؛ خونهء عشقو بسازم

باورم شده توو این زمون عشق از دلا رفته دیگه

عاشقونه دل دادن به غریبه ها به خدا سخته دیگه

حالا به دستِ باد سپرده شد تمومِ خاطراتِ من

از زنده بودن خسته شده این دلِ با نشاطِ من

دیگه به فکرِ رفتنم ؛ باید پر بزنم به آسمون

باید برم باید برم به دنیای سرد و بی نشون

هِی دل نواز یادش بخیر؛روزای خوبِ دل خوشی

وقتشه خدافظی کنی هم نشینِ خاک و گِل بشی

 

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

06/12/90 ساعت 2 ظهر


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 15:44 | |







یادش گرامی باد

نغمه های قلبِ من باز هم غمگین شده

این غمِ دیرین اکنون روی دلم سنگین شده

دوباره ز چشمانم سیل اشک جاری شده

همه جا سیاه و غرق در سوگواری شده

آوار شده سقف های عالم بر سرِ ما

همه گلها پژمرده شد با رفتنِ مادرِ ما

مادر با رفتنت خواب از چشمان ربودی

پر کشیدی به آسمان و درِ زندان گشودی

تو رفتی و با رفتنت همه را تنها گذاشتی

داغِ دیدنت را تا ابد بر دلها گذاشتی

ببین عزیزان دورِ مزارت جمع شدند

جملگی سوختند و آب چون شمع شدند

خدایا رحمتی بر آن تاج زرین بفرما

سهم او را تا قیامت بهشت برین بفرما

انا لله و انا الیه الراجعون

با عرض سلام خدمت تمام عزیزان و سروران گرامی

با دلی پر از اندوه در گذشت مادر بزرگ عزیزم را

به اطلاع عموم می رسانم و از خداوند برای ایشان

طلب آمرزش می نمایم و از شما عزیزان تقاضا

دارم که فاتحه ای را نثار روح عزیز تازه از دست

رفته بفرمایید و یادش را گرامی بدارید.

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

04/11/90 ساعت 12:15 شب

رحمة الله من یقرع الفاتحة مع الصلوات


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 1:33 | |







امید وصل تو

به آغوشِ دیدارت تنها ترین گشتم

در باغِ گلها من پیِ زیباترین گشتم

بشکسته قلب من آه و فریادِ غم دارم

رحمی نکردی تو گر من چه کم دارم

یاقوتی و الماس ای یارِ زیبایم

دیگر نمی آیی چون مرغِ دریایم

ببر خبر از من برای نازنین یارم

من مردِ تن خسته سوخته ز تکرارم

ای گیسوی نازت عمرم به سر برده

چَشمانِ زیبایت جانم به در برده

حالا که تنهایم این هدیه ای از توست

غمت بسوخت جانم این دل نوازِ توست

تیغی که می بُرد سرم را به دستِ تو

آهسته تر جانان من هم که مستِ تو

مستانه شرابِ عشق من از لَبَت خوردم

من تنهای لب تشنه از عطرِ تَنَت مُردم

ای یارِ زیبا رو ، تنها تویی جانم

از ابرازِ این خواهش نمی گویم پشیمانم

به چشمِ زلالِ تو عاشق چرا گشتم

دیدم رخِ زیبایت هر جا که من گشتم

لبهای خشکِ من از لبِ عسل هم گفت

این آتشفشانِ عشق یکباره غزل هم گفت

امیدِ وصلِ تو آرام و جان بر کَند

برای نازنین نامت دل از همه در کَند

یا رب تو معشوقی یک عشق بی همتا

دلش را به رحم آور تنها تویی یکتا

این عاشقِ مجنون جزتو چه کس دارد

نامِ تو را خوانَد تا که نفس دارد

 

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

28/11/90 ساعت 3 ظهر

یا علی مدد


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 15:29 | |







آگهی ترحیم

روزِ مرگم را ببینید و شادی دور و بَرَم کنید

عطرِ گلاب همه جا بپاشید و خوب تَرَم کنید

بپوشید جامهء سپید و همه لبخند بزنید

جملگی کف برای رهایی من از بند بزنید

تنِ عریان مرا غسل دهید و پاک کنید

دور پیکرم کفن پیچید و سپس خاک کنید

بالای سرم قرآن بخوانید ، از خدا یاد کنید

در جمع همه تبریک بگویید و مرا شاد کنید

پس از آن تنهایم بگذارید ، وقتست برَوید

از گِردِ مزارم دور شوید و بهترست بدَوید

سرِ کوچهء ما حجلهء بی عکس برپا بکنید

همه را آگه ز مرگِ من ، منِ تنها بکنید

همه را بیاورید و هر مکان خلوت بکنید

یارِ دیرینِ من ، نازنین را هم دعوت بکنید

هر کس و نا کس به مجلسِ من راه دهید

غذای من را به همه ، هم گدا هم شاه دهید

آسوده در جمع نشینید ، گریه زاری نکنید

با نیرنگ و ریا هرگز ، سوگواری نکنید

همه را سوگند می دهم فراموشم بکنید

از یادم ببرید و چو شمع خاموشم بکنید

روی مزارم بنویسید که آن وفادار رفت

آن جگر سوختهء عاشق تنها و بی یار رفت

بنگارید که محمد رضا جوان ناکام برفت

آینهء دل نواز عاقبت خسته ز ایام برفت

 

 

با سلام

این آگهی ترحیم من بود

روز مرگم را اول به خودم و سپس به همگی شما تبریک عرض می نمایم

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

27/11/90 ساعت 1:30 بامداد

انالله و انا الیه الراجعون

یا حق


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 1:51 | |







عشق دروغی بیش نیست

سلام به همگی

خاطره ای برای خودم می نویسم که هرگز این خاطره تلخ از یادم نمی رود

 

با یک نگاه شروع شد . فکرش را هم نمی کردم ، من کجا و او کجا ؛ من کجا و محبت و مهربانی کجا ؛ باورم شده بود ، کمی مبهوت بودم ، ابتدا زیاد جدی نبود بعد خیلی جدی شد ، در تمام تار و پودم ریشه کرده بود ، آری من عاشق شده بودم ، بدون اینکه ببینم و بی آنکه تحقیق کنم ، خیلی دلداده شدم ، هزاران نفر به من گفتند ، نکن ، نرو ، نمی شود ، نه، من گوشم کر شده بود

حالا من ماندم و تنهایی

من ماندم و رسوایی

من ماندم و دلی پر خون و چشمانی پر اشک

من ماندم و من

 

من ماندم و سایه ام که می گوید

بیچاره تر از تو منم که باید همیشه با تو باشم

تجربه بود به قیمت از دست رفتن احساس

در زمین عشق نیست این را به جرأت می نویسم

عشق دروغی بیش نیست

زنده باشید

هستم اگر زنده باشم

یا حق


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 17:18 | |







سلام به معشوق

زندگی را چه بیهوده من باختم

عمری به پای هیچ من ساختم

به دنبال یار بودم همیشه

از این خانه به آن خانه تاختم

وفا از هیچکس من ندیدم

دوباره چشم به آسمان انداختم

دلم را همه بی صدا شکستند

چه مظلومم که مردم را نشناختم

حکمت این بود که باز هم

با حالِ زار به عبادت پرداختم

یا رب غیرِ تو معشوق نیست

شرمنده گر پای هیچ من باختم

 

محمد رضا لطفعلی آینه(دل نواز)

22/11/90 ساعت 10:45شب

یا حق


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 22:36 | |







بانوی غم دیده ام

سلام ای بانوی غم دیده ام

از لبت جز یاد خدا نشنیده ام

غصه ها داری به دلت بسیاری

باید ظالمان دست خدا بسپاری

غیر خدا نیست مرهم دردان

بانوی من تویی مرد مردان

آمار نامردی چه بی شمارست

همه زندگی خزان بی بهارست

دل تو خسته ز این درد شده

آتش مهر تو دگر سرد شده

هر شب و هر روز در تلاشی

تا که محتاج هر بنده نباشی

من که یکی از هزارم چه بگویم

در حل مشکلت راه چه بجویم

غیر آن که کنم تو را نوازش

دعوت بکنم تو را به سازش

باید که با خوب و بد بسازی

در جنگ زندگی خود را نبازی

من همانند پسر باشم کنارت

تا همیشه بمانم در جوارت

تقدیر برای تو این چنین خواست

غصه نخور هرگز،خدا با ماست

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

21/11/90 ساعت 12 شب

این سروده تقدیمی است نا چیز به عمه ی عزیزم

و از صمیم قلب امیدوارم همیشه لبش خندان باشد

یا حق

 


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 1:22 | |







شعر بی نام

من عاشقم ؛ بیایید و بشنوید صدای چنگِ مرا

این دنیای تنهایی ؛؛؛ زده بر زمین چنگِ مرا

آتش است به جانم ز بی مهری های مَردم

آدمیان ؛ بیایید و بشنوید قصهء قشنگِ مرا

آرزوی مرگ دارم و رهایی روحم ز تن

بدهید نشان آن خانه تاریک و تنگِ مرا

ای دل که بسوختی در پی دلدار همه عمر

شرم می کنم که نگویید از عشق ننگِ مرا

غصه ها می خوانَدم هر شب در بستر تنهایی

سیه شده این شب ببینید روی بی رنگِ مرا

سیل اشک روانه چو دریای خون از چشم

شکسته یا پیروز چه می آیم ازین جنگِ مرا

یار نازنینم رفت و اوهم رفت و همه رفتند

فقط صدایی مانده میزند بر گوش زنگِ مرا

دگر چه توان دارم خدایا به دل چه کنم؟

دل شکست ؛ بشنو تلخ ترین آهنگِ مرا

 

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

20/11/90 ساعت 11:45 شب

"در زمین عشقی نیست که زمینت نزند پس آسمان را دریاب"


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 23:48 | |







ببین حال مرا

خسته ام،بر پیکرم گردِ تنهایی نشسته تو هم ببین

به انتظارِ روزِ مرگم همه نشسته اند تو هم بشین

با رفتنش آسمان سیاه شد و به آتش کشیده شد

من میرَوَم ، لاله ها رویَد بر مزارم تو هم بِچین

حرفِ دل گفتن چه سود حال که من بیگانه ام

غریب و تنها مانده ام ، کس نیامد در خانه ام

غیر از او همه می دانند حال مرا تو هم بدان

رنج و دردم را ببین و بگو به من که دیوانه ام

آنکه درد کشیده در جمعِ رِندان خودِ تو هستی

خالی شده از مهر و محبت ولی هنوز نشستی

ببین عاشقِ دل شکسته هنوز بپایش نشسته

کمک کن مرا گر هنوز چشم بروی من نبستی

شمع عشق و یاد عزیزان بسلامت فقط همین

تویی نگین بی مثال تا به قیامت فقط همین

گوهرِ الماس خود به دست غیر مده هرگز

از من بنام برادر بشنو این روایت فقط همین

محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)

17/11/90 ساعت 2:30 بامداد

این سروده را تقدیم می کنم به خواهر مهربان و دوست عزیزم

خانم " نگین صالحی" و آرزو می کنم در تمامی مراحل زندگی

خوشبخت و پیروز و با افتخار باشند .

یا حق


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 11:6 | |







خانه ام اینجاست

آشنا بودم و اکنون ولی بیگانه ام

گفتم و می گویم که من دیوانه ام

 

عمرم به پای چه رفت ، بی حاصل

خجل  از گفته های بی شرمانه ام

 

از معصیت در فرارم و در دامش گرفتار

به این جا آمدم ولی هنوز  بی خانه ام

 

هیچ ندارم دگر جز این دل عاشق

رهگذری هم ناله نمی کند بر ویرانه ام

 

ای داد چه کنم نمی رسد فریادم به کس

تو بیا تا روم از حال بگذار سر برشانه ام

 

بنگر مرا یا رب درین غربت و تنهایی

اینک خار شدم و بی سرو سامانه ام

 

نیامد برم حبیبی کاش آید یک طبیبی

تا شفا دهد از مهر،این درد جانانه ام

 

دنیا به چشمانم چه زیباست ولی

گَردِ تنهایی نشسته است بر کاشانه ام

 

روزی به شعر گفتم تو بیا مرا نو کن

من همانم ، همانی که هنوز شاهانه ام

یا علی مدد

11/10/90ساعت 11 شب


[+] نوشته شده توسط محمدرضا لطفعلي آينه (دل نواز) در 22:55 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد